فکر کنم که خل شدم ....

قدیما ...یعنی هم قدیما هم الانا وقتی فیلم های خشن یا زیادی ترسناک یا بزن بزن داغونی می دیدم؛ دلم ریش میشد و میشه  و تحملمم سر می اومد و میاد و نمیتونستم و نمیتونم که صحنه های پر از خون و درگیری و خشونت رو ببینم ؛ و هر بار که با یکی از این فیلمها مواجه میشدم و میشم؛ با خودم می گفتم و میگم که من هرگز نمی ذارم بچه ام یا همسرم یا برادرم و ... از این فیلمها ببینن تا روحیه شون داغونی بشه ....
ولی انگار دیگه زیادی خل شدم ....... تازگی ها فیلمهای عاطفی عاشقی هم میبینم؛ حالم دگرگون میشه و گریه ام می گیره از صحنه های عاطفیش ...مخصوصا اگه در باب جدایی باشه ..... و پای غصه‌ی از دست دادن وسط باشه..میشم نقش اول داستان و بغض میکنم در حد تیم ملی ...

پی نوشت1: خل شدم میدونم....
پی نوشت 2: افسردگی نباشه صلوات ....والا..
پی نوشت 3: دومی رو جلیلتر و بلندتر برفس ...
۴ لایک
آخه منظورم قالی بود.مث بچه آدم حساب میشه خب:))

متوجه شدم یعنی متوجه شده بودم بالام جان ... :)))

:)))))

کجاش خنده داره ؟

برو به خودت بخند ........والاع :))

چاکرم:) منم خوبم
خب اگه ننوشتنتون رو بندازین گردن قالی، ما هم مجبوریم دعاهای وحشتناکی در حق اون بچه بکنیم:))
خداروشکر الان خوبی

بچه ؟ کدوم بچه ؟ به خوداااااااااااا من بچه مچه ندارممممممممم :))

:) سلام
حال و احوالتون خوبه؟
اومدم یادآوری کنم تاخیری نسبتا زیادی داشتین و غیبت براتون ثبت میکنیم.
و اینکه امیدوارم اتفاق بدی برات نیفتاذه باشه

سلام
چطوری مرد قرمز ؟
اره خیلی تاخیر داشتم. اصلا دست و دلم نمیرفت به نوشتن

الان خوبم خداروشکر...... و اینکه سرگرم بافت قالی میشم؛ دیگه یادم میره که باید بیام و بنویسم.

۲۴ مرداد ۱۸:۰۰ پســـــــــــــر روزگــــــــــار
خل نشدید احساسی شدید :)

اره دوزش رفته بالا

با تیتر مطلبت کاملا موافقم :))))

البته که این اوج نامردیه :))

خب اولیش عجیب بوده به نظرم دومی کاملا طبیعیه ها!

کجاش عجیبه بابا....... فیلم خشن و خشونت بار، روی روحیه ادم تاثیر منفی داره به خدا......من اصلا نمیتونم نگاه کنم فیلم خشن.دلم ریش میشه ... دل نازک دیدی ؟ منم من :))

دومی رو اصلا که نگو.....

سلام ساده جان
احتمالا بالای ۲۲ سال هستین ، طبیعی هست چنین حال و روحیاتی به مرور درست میشه 
اما فراموش نکن هر روز دنیا یه رنگ و آینده معلوم نیست ، بهتره روی خودت کار کنی و تاب و تحملت رو بالا ببری 

نازک نارنجی شدم :))

قربان شما.چشم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آهای روزهای دلتنگی
آیا من شبیه دختری هستم که بشود فریبش داد ؟!
دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
آینده‌ی ذوق زدگی یا ذوق زدگی آینده
اوهههه چهار ماه گذشت ؟
انفجار خنده تعجبی ....
فردا به روایتی اول مهر است .....
نه از جنس غصه .... نه از جنس غم ...
عزای حسین
سمبوسه با طعم خاطرات
اوا ...
فکر کنم که خل شدم ....
اولین قدم....
آرشیو مطالب
موضوعات
آنچه دل میگوید.... (۱۰)
عاشقانه های خط خطی (۵)
غم راه خودش رو باز میکنه (۱)
از غرهای زده نزده (۷)
روشنفکری؛ تولید ملی (۳)
پیوند ها
خرمالوی سیاه
ماهی طلا
پسر روزگار
یک عدد قحطی زده
نیکولا
خنده های صورتی
الهه
به روایت یک زهرا
روزگار نو
یک دانشجوی پزشکی
قوی باش رفیق
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان