رفتیم با دوستم سمبوسه بخوریم.
دوست جان رفت سفارش بده و من خیلی شیک نشستم روی صندلی که چشمم افتاد به ویویی خیلی زیبای رو به روم :))
جالب بود. سرگرم خوندن نوشته های روش شدم. اگه بگم 99 درصد نوشته ها مال دخترها و پسرهای مدرسه ای بود که خودشون رو متعلق هم میدونستند و برای رسیدن به هم دعا کرده بودن و یا از به هم رسیدنشون ناامید شده و دیگه امیدی نداشتن و قلب تیرخورده رو به نمایش گذاشته بودن؛ دروغ نگفتم.
میدونی نکته قابل تامل کجاست ؟ روی این در کلی اسم بود که یه روزی کنار هم قرار گرفتن، و امروز معلوم نیست که هنور کنار همند یا در کنار اسم دیگری یادگاری میذارن....
اون روز تا اخر شب داشتم به این فکر میکردم که ادمهایی که این یادگاری رو نوشتن ؛صاحب این اسمها الان کجان ؟ و نمیدونم چرا غصه خوردم برای کل اسمها و احساساتی که خرج این نوشتن ها با لاک خودکار شده بود ....
زمان با ادمیزاد چه میکنه ......