این همه خودمونی بودن اخه ؟

اصلا نفهمیدم چی شد که یهویی یه کله اومد جلوی صورتم و پرسید: خانم بیکارید الان ؟

هم از لحن کلام و هم از نوع کلمه انتخابی جا خوردم ..... دقت کردم تا بفهمم کی به کیه ... سلولهای مغزم رو بالا و پایین و چپ و راست کردم تا ببینم که من این دختر رو دیدم قبلا یا نه که خوب معلومه ....ندیده بودم ..تازه وارد بود ؛ دانش آموز ورودی ....

ولی انگار دختر منو دیده بود ...... خیلی هم احساس رفاقت فول تایمی داشت خداروشکر....از اون شاگردهایی که فکر میکنند تو خاله شونی و تمام....

گفتم جانم ؟ بگو کارتو......گفت: میخواستم ببینم اگه بیکارید (مجدد کلمه زشتِ رو تکرار کرد)؛ با هم بریم من شلوارمو عوض کنم.تنگمه .

با اکراه گفتم به کار من کار نداشته باش.. بیا بریم شلوارتو عوض کن.... ناخوداگاه لحنم جدی شد ....تبدیل شدم به همون مدلی که بچه ها تقریبا حساب می برن ازم.....

ولی س.م  انگار نه انگار ..... مثل اینکه هیچ لحن جدی در من ندیده باشه؛ پشت سرم راهی شد.... در حال تعویض شلوار هم روی مخ بود که البته بماند.....

زنگهای بعدی هم دوباره از اول...خانممممم ؟؟؟؟؟ خانننننننوووووووووومممممممم......... خااااااااااانووووووومممممممم.........

من: بله.....بلله ....بللله....بلللللله...... (اینجا دقیقا دیگه کفرم در اومده از این همه حس خودمونی بچه فسقلی)..... بللللللللللهههههههههههههه .......


همکاران گرام از خنده مرده بودن.... مدام تکرار میکردن ساده جان این یکی امروز ؛ همین امروز عاشق تو شده ..... کلیدش رو تو گیر کرده ....


پی نوشت1: هر بار با خودم میگم اینقدر با این موجودات خوش وبش نکن ها....کیه که گوش بده ....این هم شد نتیجه اش.....

پی نوشت 2: ساده باشید و مهربان

۲ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آهای روزهای دلتنگی
آیا من شبیه دختری هستم که بشود فریبش داد ؟!
دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
آینده‌ی ذوق زدگی یا ذوق زدگی آینده
اوهههه چهار ماه گذشت ؟
انفجار خنده تعجبی ....
فردا به روایتی اول مهر است .....
نه از جنس غصه .... نه از جنس غم ...
عزای حسین
سمبوسه با طعم خاطرات
اوا ...
فکر کنم که خل شدم ....
اولین قدم....
آرشیو مطالب
موضوعات
آنچه دل میگوید.... (۱۰)
عاشقانه های خط خطی (۵)
غم راه خودش رو باز میکنه (۱)
از غرهای زده نزده (۷)
روشنفکری؛ تولید ملی (۳)
پیوند ها
خرمالوی سیاه
ماهی طلا
پسر روزگار
یک عدد قحطی زده
نیکولا
خنده های صورتی
الهه
به روایت یک زهرا
روزگار نو
یک دانشجوی پزشکی
قوی باش رفیق
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان