همون بغل دستیم بود که خیلی کله می کشید؛ یه دونه از این ماسماسکهای مورد علاقه من رو گذاشته بود توی گوشِ بینواش و اگه از من می پرسی، خیلی خدا به خیر گذروند که با صدای بلند آهنگش کل مترو نیومدن وسط واسه قر دادن .... حالا راستشو بگم من که پاهام داشت می رفت که ریتم بگیره که دیگه پیاده شدم .... حیففف.......
اهنگش شاد بود از این نوع
پی نوشت: موقع پیاده شدن گفتمش که اهنگ شاد بوداااااا ولی یه خورده صداش بلند بود .... و او همچنان خیره به من نگاه کرد و من باز خودجوش به این نتیجه رسیدم که دیگه نطق نکنم :))
۳۰ تیر ۹۷